السلام علیک یا علی ابن الموسی الرضا (ع)
مولایم! وقتى صداى نقاره غروبهاى صحنت قدمهایم را میخکوب مىکند، فریاد رضا رضا را در متن موسیقى محزون مىشنوم و بغض شکسته ام را تقدیم دیدارت مىکنم. رضا جان! دانه کدام انگور جرئت یافت که طعم ذلت مأمون را به کام تو بچشاند تا قبله هشتم را در صبر و لبخند خویش بنا کنى؟
امروز، تنها نه خیابانهاى خراسان که تمام رگهاى عاشقانت، به گلدسته و رواقت ختم مىشود. خاطره سوزاندن جگرت، تا قیامت از ذهن خاک خراسان بیرون نمىرود. مولایم! آهوى دلم دوان دوان مى آید تو آن جگرسوخته اى که آب را به زائرانش هدیه مىکند؛ زیرا اولاد على علیهالسلام از عزیزترین هاى خود مى بخشیدند و من در صحن تو، به دنبال اشاره هایى مى گردم که با آن حرف مى زنى؛ مثل پرواز همان کبوتران که با گندمهاى محبت تو، عمرى است اسیر رهایى در آسمان همجوار تواند. هر روز به شوق تکرار خاطره تو و آهو، آهوى دلمان از هر جا رمیده مى شود؛ دوان دوان در سایه تو مأوا مى گیرد تا دست تو، مثل ابرى سخاوتمند، بر نیازش ببارد؛ پس اشتیاق تند ما را مجاب کن
یا على بن موسى الرضا!
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
Current ye@r *
Leave this field empty
Copyright © 2010 Dlbook Team